کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام

شاعر : اسماعیل شبرنگ     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع     قالب شعر : غزل    

اشکـی که می‌ریـزم برایت فرق دارد            صاحب عـزای من عزایت فرق دارد

نـام غـریب تو بـرایـم گـریـه‌دار است            مرثـیه خـوانـی در هـوایت فرق دارد


تـابـی نـداری تا که بـی‌تـابـی نـمـایـی            نـی در نــوای نـیـنــوایـت فــرق دارد

حـالـی که داری با تـمـام مـردم شهـر            جـان دو عـالـم به فـدایت...فـرق دارد

آقای من گـریـه‌ست " قـوت غالب" تو            با دیـگـران آب و غـذایـت فـرق دارد

بـا شـاهـدان دیگـر غــوغــای گـودال            هـر بـار شـرح مـاجـرایت فـرق دارد

ای کوه صبر از زخم "قتل صبر" گفتی            حال و هـوای روضه‌هایت فرق دارد

زخـمی که تیـر حـرمله بر قـلبـتان زد            بـا داغ دیـگـر بـی‌نـهـایـت فـرق دارد

داغ سـه سـالـه گــوشـۀ دنـج خــرابــه            این گـریه‌های "های‌هـایَت" فرق دارد

مـولای سجـاده نـمـاز اشک خـوانـدی            پـس بـا هـمـیـشـه ربـنـایت فـرق دارد

در هر شب جمعه پـریشان حال بودی            حـتـمـاً بـه یـاد روضـۀ گــودال بـودی

: امتیاز

مدح و شهادت امام سجاد علیه السلام

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

یک کم از اشک تو در میزان دریا کم نبود           پیش غم‌های تو غم‌های دو عالم غم نبود

سر به مُهر کـربلا می بُرد در سجاده‌اش           آن که پیش هیچ کس غیر از خدایش خَم نبود


بعد قـرآن در نـزول آیـه‌های مُـحکَـمات           هیچ نطقی در جهان چون خطبه‌ات مُحکم نبود

پِلک بر هم می‌زدی کرب و بلا می‌شد مرور           مقتلی کامل تر از چشمت در این عالم نبود

روضۀ در پرده‌ات این بود که، در طول راه           غیر تو با عمه جانت هیچ کس مَحرَم نبود

گرچه کشتت ذره ذره شمر، با سَمِّ هُشام           در حقیقت قاتلت هم شمر بود و هم نبود

با حساب روضۀ گودال و ظهر و خیمه‌ها           عـلّتِ اصلـی مرگت حـتم دارم سَـم نبود

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر امام

شاعر : ناصر شهریاری، وحید دکامین نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

الـســلام ای قـبـلـۀ اهـل نـظـر            السلام ای گـریۀ شب تا سحـر

السلام ای روضه‌های پُر شرر            السلام ای عـابد خـونین جگـر


ای که غم گشته انیس خاطرت            ای که جز مهدی نباشد زائرت

ای مــزارت قــبــلـۀ اهـل ولا            ای امـام چـارم ارض و سـمـا

ای همیشه در دلت روضه به پا            داغـهـا دیـدی تـو در کـربـبـلا

مصلحت این بود در تب بوده‌ای            راوی غـمهـای زیـنب بوده‌ای

عمری از غـم دیـدۀ تر داشتی            ارث غربت را ز مادر داشتی

بـر دلـت داغ بــرادر داشــتـی            روضه‌های شمر و خنجر داشتی

روز عـاشورا ز یـاد تو نرفت            غـربـت بـابـا ز یـاد تو نرفت

گر که دیدی پاره پاره پـیرهن            این همه شمشیر و نیزه، یک بدن

در دل گـودال جـسمی بی‌کـفن            سر به رو نی به روی خاک تن

بر لـب تو الامـان از شـام بود            خـون دلهـا از غـم دشنـام بـود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

روز عـاشورا ز یـاد تو نرفت            بوسه بر رگها ز یاد تو نرفت

مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام

شاعر : محمد علی مجاهدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آن شب که آسـمان خـدا بی‌سـتاره بود            مردی، حضور فاجعه را در نظاره بود

در سوک خیمه‌های عطش، زار می‌گریست            مشکی که در کنار تـنی پاره پاره بود


سـهـم کـبـوتـران حــرم از حـرامـیـان            بال شکسته، زخم فزون از شماره بود

زخمی که تا همیشه به نای رباب ماند            از شـور لای لایـی یک گـاهـواره بود

چیزی که برد قافـله با خود ز کـربـلا            چشم به خون نشسته، دلی پرشراره بود

می‌دوخت چشم حسرت خود را به قتلگاه            انگـشتـری که هـمسفـر گـوشواره بود

راهی که کوچه کوچه به بن بست می‌رسید            در طول این مسیر فقط راه چاره بود!

: امتیاز

ذکر زمزمه ای شهادت امام سجاد علیه السلام

شاعر : سید محسن حسینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک                   (به سبک: ای ماه من می ریزم از....)

من که دگـر بار سـفـر بـستم مدیـنه           من زائـر کـرب و بلا هـستم مدیـنه

می‌سوزد از پا تا سرم، ای وای، ای وای           شد پـاره پـاره جگـرم، ای وای، ای وای


شـد لحـظه‌هـای آخـرم، ای وای، ای وای

از چشم زین العـابدین، ای وای، ای وای           خون می‌چکد روی زمین، ای وای، ای وای

مدیـنه حـالـم را ببـیـن، ای وای، ای وای

*************************

با چشم خود دیـدم حـرم آتش گرفته           دیـدم که از پـا تا سرم آتـش گرفـته

عمه به سوی من دوید، ای وای، ای وای           او نـاله‌هـایـم را شنـیـد، ای وای، ای وای

او بارها جـانم خـریـد، ای وای، ای وای

تـن‌های بی سر دیـده‌ام، ای وای، ای وای           من عون و جعفر دیده‌ام، ای وای، ای وای

من جسم اکـبـر دیـده‌ام، ای وای، ای وای

*************************

دیـدم مـیـان قـتـلـگـه بـا اشک دیـده           من بـوسۀ عـمّه به رگ‌های بـریـده

من دیده‌ام باغ خزان، ای وای، ای وای           دیدم که عمّه شد کمان، ای وای، ای وای

من بـودم و آه و فغـان، ای وای، ای وای

دیدم به پیکر سر نبود، ای وای، ای وای           انگشت و انگشتر نبود، ای وای، ای وای

هـرگـز مرا باور نبود، ای وای، ای وای

*************************

زخم زبان‌ها کرده همچون شمع، آبم           در شام و کوفه خارجی کردند خطابم

من اشک و ناله دیده‌ام، ای وای، ای وای           افـسـرده لالـه دیـده‌ام، ای وای، ای وای

پـیـر سه ساله دیـده‌ام، ای وای، ای وای

خون ریزد از چشم ترم، ای وای، ای وای           دیدم سه ساله خواهرم، ای وای، ای وای

بـاشـد شـبـیـه مـادرم، ای وای، ای وای

: امتیاز

ذکر زمزمه ای شهادت امام سجاد علیه السلام

شاعر : سید محسن حسینی نوع شعر : زمزمه وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک   

مـن امــام ســاجــدیــنـــم            ای مـدیـنــه دل غـمـیـنــم

ای مــدیـنــه آمـد امـشـب            لــحــظـه‌هـای آخــریـنــم


ای مدینه بوده‌ام من یار عشق            بود‌ه‌ام من قـافـله سـالار عشق

ای مـدیـنه با دو دست بـسته‌ام            رفته‌ام من بر سر بازار عشق

وای من ای وای من، وای من ای وای من

***************************

مـانـدم از كـجــا بـگـویـم            از غــم و بــلا بــگــویــم

ای مـدیـنـه بـا تـو امـشب            مـن ز كــربــلا بـگــویـم

دیـده‌ام پـر خــون دل آواره را            دیـده‌ام تـن‌هـای پـاره پـاره را

من به روی دست بابایم حسین            دیـده‌ام لـبخـند شیـر خـواره را

­­­­­­­­وای من ای وای من، وای من ای وای من

***************************

جـان من بر لـب رسـیـده            دیــده‌ام گـلـهــای چــیــده

مـثـل عــمـه بـوســه دادم            مـن بـه رگـهــای بــریـده

بی كـفـن جـسم امـامـم دیـده‌ام            از تماشایش به خود لـرزیده‌ام

خـم شدم من تن پاره پـاره را            در مـیــان بــوریـا پـیـچـیـده‌ام

­­­­­­­­وای من ای وای من، وای من ای وای من

***************************

من ز غـم افـسـرده بـودم            مـثـل گـل پـژمـرده بـودم

اگـر عــمـه نــبـود آنـجـا            تـوی خـیـمـه مُـرده بـودم

كــاروان اشـك و نـالـه دیـده‌ام            چــیـدن یـك بـاغ لالـه دیــده‌ام

نیمه شب در گوشۀ ویرانه من            داغ زهـرای سـه سالـه دیـده‌ام

وای من ای وای من، وای من ای وای من

***************************

كـنج ویـران در بـرم بود            او سه ساله خواهـرم بود

من خودم دیدم كه رویش            مـثـل زهــرا مـادرم بـود

طفل خسته پیـكرش آزرده بود            پیش چشمم تازیانه خورده بود

گـر نـمی‌شد عـمۀ من سپـرش            او به راه شام و كوفه مُرده بود

وای من ای وای من، وای من ای وای من

: امتیاز

ذکر زمزمه ای شهادت امام سجاد علیه السلام

شاعر : علی انسانی نوع شعر : زمزمه وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک      

به تاب و تَعـبَم من، ز غـم لَبالَبم من            اگر که زنده ماندم، رَهین زینبم من

مـنـم یـوسـف زهــرا            که مانده‌ام به صحرا


واویـلا واویـلا، واویـلا واویـلا (۲)

**********************
منـم غـریب شهـری، که آشنا ندارد           
کسی جز غُل و زنجیر، به من وفا ندارد

مـنـم یـوسـف زهــرا            که مانده‌ام به صحرا

واویـلا واویـلا، واویـلا واویـلا (۲)

**********************

اگر مرا نکشتند، نه اینکه بود امانم            عدو گمان نمی‌کرد، که من زنده بمانم

مـنـم یـوسـف زهــرا            که مانده‌ام به صحرا

واویـلا واویـلا، واویـلا واویـلا (۲)

**********************

چنان عدو دو پایم، به زیر ناقه بسته            که دانه‌های زنجیر، به اُستخوان نشسته

مـنـم یـوسـف زهــرا            که مانده‌ام به صحرا

واویـلا واویـلا، واویـلا واویـلا (۲)

**********************
به عمّه بس جفا شد، چو ماهِ نو، دو تا شد            شد آنگونه هِلالی، که انگشت نُما شد

مـنـم یـوسـف زهــرا            که مانده‌ام به صحرا

واویـلا واویـلا، واویـلا واویـلا (۲)

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گریه کرد و آه سردی از دل مضطر کشید           آن که با انگشت زخمی لاله‌ای پرپر کشید

کوچه کوچه شهر پیغمبر سراسر ناله شد           تا شهـیـد زنـدۀ زینب عـبا بر سر کـشید


روضه یعنی بعد روز واقعه با دست خود           نیزه‌ها را یک به یک از پهلوی اکبر کشید

روضه یعنی که عموی خوش قد و بالاش را           تکه تکه مثل طفل کوچکی در بر کشید

از خجالت آب شد در پیش چشمان رباب           هر زمانی که گریزش به لب اصغر کشید

روضه یعنی اینکه این آقا به چشمش دیده است           بی‌حیا دشداشه‌اش را تا زد و خنجر کشید

روضه یعنی دست های ناتوانش بین راه           خارها از دست و پای زخمی خواهر کشید

روضه یعنی روضه‌های ناتمام محفـلش           باز هم مرثـیه‌هایش به شبی دیگـر کشید

رشته کوه درد و غم را مثل زخم کهنه‌ای           روی دوش خسته‌اش تا لحظۀ آخر کشید

مو کنان، مویه کنان بر سینه و سر میزنیم           یک عـلی دیگر از این خانواده پر کشید

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل عدم رعایت قافیه که رکن اصلی شعر است حذف شد، اقرار به نداشتن قافیه مجوز سرودن شعر بی قافیه نیست!!!!

بعد از این در روضه‌اش قافیه کم می‌آورد           او پدر را از دل گودال خون بیرون کشید

روضه‌ام امشب اگر مکشوفه شد شرمنده‌ام           او خودش مرثیه‌هایم را به خاک و خون کشید

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت شأن اهل بیت حذف شد

روضه یعنی هرقدم در پیش چشمان ترش           دست شومی از سر آیینه‌ای معجر کشید

ربانحال امام سجاد علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط

تا اشک هست در بصرم گریه می‌کنم            با این تـوان مخـتـصرم گـریه می‌کـنم

تـنها نه با دو چـشم تـرم گـریه می‌کنم            با خـون مانده بر جگـرم گریه می‌کنم


رنـگـم زمـان دیـدن مـذبـوح مـی‌پــرد            یا لحظه‌ای که طفـل گـلـوبند می‌خـرد

یا مادری که کودک شش ماهه می‌برد            با هر چه هست دور و برم گریه می‌کنم

روح صحیـفه پُـر شده از گریه کردنم            خـمس عـشر، بهـانه شده بهـر شیـونم

گـاهـی گـریـز بـین ابـوحـمـزه می‌زنم            بـیـن نـوافـل سـحــرم گـریـه مـی‌کـنـم

از خـنده‌های حـرمـله زجری کشیده‌ام            من کـه عـقـیـلـه را سـر بـازار دیـده‌ام

بـر دردهـای عــمـۀ قـامـت خـمـیـده‌ام            بر غـربت بـزرگ حـرم گریه می‌کنم

ناموس خود به ناقۀ عریان که دیده است؟            آتش میان زلف پریشان که دیده است؟

افـتادن قـطار اسیـران که دیـده است؟            عمری است با غم سفرم گریه می‌کنم

بایـد چه کـرد بـین گـلـو آه و نـالـه را            زخـم عـمیـق پهـلـو و بـازوی لاله را

خیلی زدند خواهر من را، سه ساله را            یـاد رقـیـه بـا پـســرم گـریـه مـی‌کـنـم

وقـتـی عـقـیـلـه وارد بـزم شـراب شـد            وقتی که خواهرم به کنیزی خطاب شد

روی سـرم تـمـام زمـانـه خـراب شـد            بر خـاک ریخـته به سرم گریه می‌کنم

یــادم نـمـی‌رود پــدرم را پـیــاده بـود            هر طور بود روی دو پـا ایـستاده بود

بر نـیزۀ غـریـبی خـود تکـیه داده بود            بـر حـال غـربت پـدرم گـریه می‌کـنـم

عمامه‌اش به خاک لگـد مال مانده بود            خـیلی غـریب در ته گـودال مانده بود

با کام تشنه، زخمی و بی‌حال مانده بود            از اوج روضه با خبرم، گریه می‌کنم

بـالـم زمـان پـا شـدنـم تــیـر مـی‌کـشـد            از داغ زهـر کـل تـنـم تـیـر مـی‌کـشـد

حالا که تشنه‌ام... بدنم تیـر می‌کشد...            ... یاد عموی تشنه ترم گـریه می‌کـنم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام

شاعر : پوریا باقری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بعد عـمری، که گـرفـتار غـم بابا بود            بازهم گوشۀ یک حجره، تک و تنها بود

پسر سـوم زهـراست، مـراعـات کـنید            بـخـدا هـمـسـفـر عـمـۀ عـاشـورا بـود


باغ گل دید، ولی غـم ز دلش باز نشد            او فـقـط، فـکـر گـلــوی پـسـر آقـا بود

ذبح می‌دید، پر از شور و تلاطم میشد            آه، انگـار به فـکـر عـطـش مـولا بـود

دائماً اشک برای غـم عـاشورا ریخت            فکـر سـقـا و تـن گـل پـسـر لـیـلا بـود

زهـر، نـاچـیـزتـریـن قــاتـل آقـا بـوده            قـاتـلـش، داغ پـریـشانی دخـتـرها بود

جگرش سوخت، به یاد غم آن روزی که            بـزم نـامـردی اولاد "زنـا" بـرپـا بـود

دو سه تا مهرۀ شطرنج و شراب و نامرد            اصلا انگار نه انگـار، رباب آنجا بود

عـمۀ بی‌کس و تنها، وسط بزم شراب            او که پر دردترین، خواهر این دنیا بود

چوب را بر لب و دنـدان پدر میکوبید            بــزم نه، قـتـلـگـه ذریــۀ زهــرا بــود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید فراموش نکنیم بیچاره خواندن اهل بیت توهین است نه مرثیه

چوب را بر لب و دنـدان پدر میکوبید            بــزم بـیـچـارگـی ذریــۀ زهـــرا بــود

ربانحال امام سجاد علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

چـل سال هرشب روضه گردان تو بودم            بـا عـمـه‌هـا، پـاره گـریـبـان تـو بـودم

چـل سال شد حرف از تنت، چل سال مُردَم            رفـتم سر سفـره ولی چـیزی نخـوردم


چـل سال تقدیر دل من درد و غم بود            هر چـیز می‌دیـدم گـریز روضه‌ام بود

نـعـلـیـن پــا کـردم بـیـابـان یــادم آمـد            رفـتـنْ روی خـار مـغـیـلان یـادم آمـد

چشمم به زیر انداز حجره خورد تر شد            داغ حصیری بر دل من شعله ور شد

هر جور می‌شد روضه را مکشوفه کردم            هـرکـس سـلامـم داد یـاد کـوفـه کردم

وقتی عـبا دوشم کـشیدم گـفتم ای وای            تا اشک دختر بچه دیدم گفـتم ای وای

در کوچـه‌ها رد طنـاب آمـد به چـشمم            نـوزاد تا دیـدم ربـاب آمـد به چـشـمـم

رفـتم به تـشیـیـع جـوانهـا گـریه کردم            با خـنـده‌هـایِ سـاربـانها گـریـه کـردم

عمامه‌ام افتاد و بی‌حـد روضه خواندم            انگشتر از دستم درآمد روضه خواندم

هر جا شلـوغی بود ماتم سهـم من شد            شرمـندگی از خـواهـرانم سهم من شد

حق می‌دهی از تشنگی قلبم کباب است            در ظرف آبم روضه جام شراب است

: امتیاز
نقد و بررسی

تذکر:  منظور از چهل سال که در روایات نیز به آن اشاره شده است مدت بسیار طولانی عزاداری است که بعد از کربلا تا آخر عمر مبارکشان ادامه داشت؛ والا امام زین العابدین بعد از عاشورا ۳۴ سال بیشتر زنده نبودند و در سال ۹۴ یا حداکثر ۹۵ هجری به شهادت رسیدندعلامه طبرسی، اعلام الوری ج۱ ص ۴۸۱، فتال نیشابوری، روضة الواعظین ج ۱ ص ۲۲۱، محدث اربلی، کشف الغمه ج۲ ص ۸۲، ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب ج۴ ص ۱۷۵، شیخ مفید، مسار الشیعه ص ۴۵، شیخ طوسی، مصباح المتهجد ج ۲ ص۷۸۷، شیخ کفعمی، المصباح ص ۵۰۹، رضی الدین حلّی، العدد القویه ص ۳۱۵،

مرثیه و شهادت امام زین العابدین علیه السلام

شاعر : رضا قربانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نـالـۀ واعـطـشـا بر جـگـرش می‌اُفـتاد            آب مـی‌دیـد بـه یـادِ قــمـرش می‌اُفـتـاد

بی‌سبب نیست که از جملۀ "بَکّائون" است            اشک از گوشۀ چشمانِ ترش می‌اُفتاد


شیرخواره بغـل تازه عـروسی می‌دید            یـادِ لالایِ ربـاب و پـسـرش می‌اُفـتـاد

با دلی خون شده میگفت که الشام الشام            تـا به بـازار مـدیـنـه گـذرش می‌اُفـتـاد

جلوی پـای سکـیـنـه دم دروازۀ شهـر            از رویِ نـیـزه علمدار سرش می‌اُفتاد

روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه می‌خواند            تا به صحرا و خرابه نظـرش می‌اُفتاد

گوسفندی جلویش ذبح که می‌شد، یـادِ            خـنجـر ِکُـنـد و گـلـویِ پدرش می‌اُفتاد

وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه            قطعه‌هایِ پدرش دور و برش می‌اُفتاد

: امتیاز
نقد و بررسی

داستانی که گفته میشود از امام بپرسیدند در کجا بیشتر سخت گذشت امام سجاد فرمود الشام الشام و ..... در هیچ کتاب معتبری نیامده است

با دلی خون شده میگفت که الشام الشام            تـا به بـازار مـدیـنـه گـذرش می‌اُفـتـاد

بیت زیر به دلیل ایراد معنایی و کلمات محاوره و غیر واقعی حذف شد؛ ضمنا کلمه غرور دارای بار معنایی منفی است و شایستۀ امام نیست

می‌شکست آینۀ صبر و غرورش را زجر            تا به جـانِ اُسـرا با کـمـرش می‌اُفـتـاد

زبانحال امام سجاد علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نـسیـم گِـردِ سر اطـهـر تو می چرخید            چقدر بر سَرِ نـیـزه سَـرِ تو می چرخید

میـان شعـلـه من و ساربـان تَهِ گـودال            برای بُـردنِ انـگـشـتـرِ تو می چـرخید


پس از اصابتِ هر سنگ گونه ات می ریخت            به رویِ نیزه کمی حنجر تو می چرخید

نرفته از نظرم مجلس شراب و رباب            به نیزه اش سَرِ آب آورِ تو می چرخید

دو دست من به غُل و جامعه به گردن بود            که چشمشان به سویِ دختر تو می چرخید

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های تاریخی و همچنین عدم رعایت شأن اهل بیت حذف شد

به زیر ناقه به زنجیر پایِ من را بست            کسی که دور و بَرِ خواهرِ تو می چرخید

نرفـته از نـظـرم کوچه کوچـه دنـبـالِ            عزیزِ کوچک خود همسر تو می چرخید

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن و مغایرت با روایت های تاریخی حذف شد؛ زیرا در روایات معتبر کتب تاریخ الامم والملوک ج ۵ ص ۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ج ۱۱ ص ۱۹۲؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ج ۴ ص ۶۰؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۱۲۵؛  جلاءالعیون ص ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ص ۵۱۷؛ مقتل جامع ج۲ ص ۳۴؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح شده است که خولی سر را در کنج یات و در زیر تشتی قرار دادند، موضوع تنور خولی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا تحریف شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

شبی به کُنجِ تنور و شبی به رویِ طَبَق            چقدر دستِ غریبه سَرِ تو می چـرخید

زبانحال امام سجاد علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

اگرچه شمع از آتش به روی سر دارد            منم همان که زِ غم شعله بر جگر دارد

پس از تو نوبتِ سی سال گریۀ من بود            پس از تو در همه احوال گریۀ من بود


شبـیه گریۀ طـفـلان خـیـزران خورده            شـبـیـه گــریـۀ پـیـرِ زنِ جـوان مُـرده

پس از تو گوشۀ سجاده ام پُر از اشک است            پس از تو قامتِ اُفتاده ام پُر از اشک است

پس از تو صحبت بازار می کنم هر روز            شکایت از غم انظار می کنم هر روز

تمامِ شهـر از این گـریه ها خـبـر دارد            که گریه بر جگـر سنگ هم اثـر دارد

: امتیاز

زبانحال امام سجاد علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : زهراسادات هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

سی سال گریه کرده ام آن ظهر داغ را            چـشـمـم سـرود وسـعـت آن اتـفـاق را

تنهایی ام صحیفه صحیفه ورق زده ست            یعـقـوب وار قـصۀ اشـک و فـراق را


هر شب عـبـور قـافـله ای بـاز می کند            در من مـسیـر تـازۀ شـام و عـراق را

بـگـذار تـا ز خـاک سـجـودم بـرآورم            هـفـتاد و دو صنوبر آن کوچه باغ را

بگذار لب به لب شوم از جـام تشنگی            در مـن بــریـز بــادۀ لـبــریــز داغ را

در آب و خاک... آتش من گر گرفته است            طوفان! به حال خود بگذار این اجاق را

حج مرا ببـین و فـرزدق شو و بخوان            شاعر! بخوان و گریه کن آن اتفاق را

: امتیاز

مدح و شهادت امام زین العابدین علیه السلام

شاعر : محمد بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آسمان هم خجـل از چشم تو و بارانت            آخـری نیست بر این گریـۀ بی پـایانت

آب می بینی و طفل و گل و سقا و جوان            بـیـشـتـر می شود انـگـار غم پنـهـانت


زهر هرچند که یک روز به دادت آمد            تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت

غیر زینب چه کسی درد تو را می داند            که چه آورده خـرابـه به دل ویـرانـت

سخت سوراند دلت را غم آن جسم کبود            خواهرت بود که جان داد روی دامانت

زخمی بزم شراب است دلت بیخود نیست            که چهل سال نکرد اشک دوا درمانت

خیزران تا که به دستان کسی می بینی            درد مـی گـیـرد نـاگـاه لـب و دنـدانـت

: امتیاز

مدح و شهادت امام زین العابدین علیه السلام

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

سجادی و از سجـده کـن ها برتری تو            از هرکه مشتاق عـبـادت سـر تری تو

اسلام بی حجت نمی ماند که تشنه است            از هرچه عباس است آب آور تری تو


داغ عـلی های پـدر خـونـین دلت کرد            ای اربن اربا دل! عـلـی اکـبر تری تو

در کربلا شـمـشـیر بود و شام طعـنـه            در ازدحـام سنگ بـی سنـگـر تری تو

روزی عـلی بودی و خیبر را گرفـتی            امروز منـبر را مگر حـیـدر تری تو؟

آن خطبه قرآن یا تو بر منبر پیـمبر؟!            اقراء به نام سـر که پیـغـمـبر تری تو

ابری است بعد از کربلا چشم تو، هر روز            با روضه های سیلی و معجر، تری تو

: امتیاز

زبانحال امام سجاد علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

باید که از زنـدان غـم‎هـا پَـر بگـیرم            یک‎بار دیگر روضه را از سر بگیرم

وقـتـی گـرفـتـارم خـواهرها چگونه            راه فـراری از دل لـشگـر بگـیـرم؟


من که نخ عمامه‎ام حبل المتین است            سخت است از عمامه خاکستر بگیرم

اصلا تمام سعی من در راه این است            گهـواره را از حـرملـه دیگر بگیرم

شلاق هی خورده به پهلویم چه بهتر            در این میـانـه روضـۀ مـادر بگیرم

شـرمنـده از بـابـا شدم بـیـمـار بودم            آخـر نشد از قـاتـلش خنجـر بگـیرم

با سهل گـفتم نیزه داران را نما دور            تا مرهمی بر زخم این پیکر بگیرم

بـیـن قــنــوتـم آرزوی مــرگ دارم            شاید که مرگ خویش را آخر بگیرم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

از سهل کهنه پارچه درخواست کردم            تا مرهمی بر زخم این پیکر بگیرم

مرثیه و شهادت امام زین العابدین علیه السلام

شاعر : حسین صیامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

همین که داغ رسید عمّه را صدا کردی            نشستی و وسـط خـیـمه ها دعـا کردی

چـقـدر داغ که در نـیـم روز دیـدی تو            چـقـدر عـمر که دائم خـدا خـدا کردی


خدا نخواست که در کربلا شهید شوی            به جای آن همه جا را تو کربلا کردی

حـسین قـاری قـرآن روی نـیزه شد و            تو خطبه خواندی و تفسیر آیه ها کردی

زلال جـاری گـریه بهـانه می خـواهـد            بهانه را چقدر خوب دست و پا کردی

زمـان دیـدن لبـخـنـدهـای یـک نـوزاد            بـنـا نـبـود به گـریـه، ولـی بـنـا کردی

میان کوچه و بازار روضه خوان بودی            اساس هیئت ما را خودت به پا کردی

تو هم شهید همان سال شصت یک هستی            که سالهـا به هـمان روز اقـتـدا کردی

: امتیاز

مرثیه و شهادت امام زین العابدین علیه السلام

شاعر : وحید دکامین نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

تو یـادگـار حـسیـنی که کـربـلا دیـدی            شـبـیـه عـمّـۀ مظـلـومـه ات بـلا دیدی

"سری به نیزه بلند است"را شما دیدی            و غـارت حرم و خـیمه گـاه را دیـدی


دو چشم گریـۀ تو تا هـمیشه آباد است

در این سکوت تو صدها هزار فریاد است

بـرای گـریـه ات آقا اشـاره کـافـی بود            همین که چشم تو بینَد سه ساله کافی بود

گلوی نازک یک شیرخواره کافی بود            به آب دادن ذبحـی نـظـاره کـافـی بود

تو را به غصّه چهل سال مبـتلا دیدند

به لحـظهْ لحظهْ گریز تو کـربلا دیدند

 اگرچه عصر دهم قسمت تو غم گردید            که سایـۀ پـدرت از سـر تو کـم گردید

نصیب تو فـقـط آه و غـم و الـم گردید            ز بـار غـصۀ یـاران قَـدِ تو خـم گردید

اگرچه تبْ نگهت را ز درد، تیره نمود

خـدا برای امـامت تو را ذخـیـره نمود

دلتْ ز داغِ اسارت غمِ فـراوان داشت            دو پلک چشم ترِ تو همیشه باران داشت

همیشه خاطرِ تو یادی از شهیدان داشت            به سینه روضۀ مکشوف چون هزاران داشت

سه شعبه دیدی و تیر و گلوی اصغر را

تو تیغ دیدی و خنجر به روی حنجر را

به نوک نی سرِ خورشید ماه قافله بود            و پاره پاره دلت از جفای حـرمله بود

به دست و پای تو دراین مسیر سلسله بود            غمی که کُشته تو را شام بود و هلهله بود

شهـادت ارث شما بود و اعـتـبار شما

به ظـلمْ سوی اسارت کـشید کـار شما

چه رفت بر دل غمدیده ات به دفن پدر            درون قـبر زدی ناله ای ز سوز جگـر

سری نمانده کنی رو به سوی قبله دگر            رواست خون بشود جاری از غمت ز بصر

به دفن شاه شهـیدان کـفـن نبود آنروز

به زیر آن همه نیـزه بدن نبود آنـروز

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

به نوک نی سرِ خورشید ماه قافله بود            نگـاهبان سر شیـرخـواره حـرمله بود

زبانحال امام سجاد علیه السلام در هنگام شهادت

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از گـلـستان لاله های پــرپــرم آید به یـاد            از نیـسـتـان داغ های خــاطـرم آید به یاد

با دل خود هر زمانی را که خلوت میکنم            در اسارت زآن چه آمد بر سرم آید به یاد


سال ها از ماجرای کربلا بگـذشت و باز           هر نظر آن صحنۀ حـزن آورم آید به یاد

هرکجا آب است آتش می زند بر جان من           چون نــوای آب آب خــواهــرم آید به یاد

هر جــوانی را که می بـیـنم به یاد کربلا           گاهی از قــاسم گهی از اکبــرم آید به یاد

چون که بینم شیرخواری در کنار مادرش           از رباب و گـریه های اصغـرم آید به یاد

میشوم از آتش شرم و محن چون شمع آب           چون ز حال عـمّـۀ غـم پرورم آید به یاد

من که برجسم پدر از بــوریـا کردم کفن           روز و شب زان جسم ازجان بهترم آید به یاد

چون که بینم کودکی سرگرم بازی با گلی           سرگذشت خـواهــر کوچکتــرم آید به یاد

از هجوم درد و غم در آن سفر داغی هنوز           از نظــر نا رفـتـه داغ دیـگــرم آید به یاد

: امتیاز
نقد و بررسی

حنجر خــونین او بــوسیدم و کردم وداع           وایِ دل، چون آن وداع آخــرم آید به یاد